سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام

شاعر : وحید قاسمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مثنوی

لشکری سنگ زد و تیـر به ترفـند آمد            حرمـله خـیر نبـیـنی! نفـسـش بـنـد آمد

شـمر لبخـنـد زد و غـائـله از تب افتاد            خاک عالم به سرم! شاه ز مرکب افتاد


لشکر کفر ازاین صحنه به تکبیر افتاد            شاه تـنـهـا، ته گـودال بـلا گـیـر افـتـاد

تشنگی، تشنۀ تسبیح و سجودش می‌کرد            نیزه ای پیله به لبهای کـبودش می‌کرد

زیر سنگینی یک چکـمه تـقلا می‌کرد            مجـتبی زاده ای از دور تـماشا می‌کرد

سایۀ تـیغ جـفا، زیر گـلـویش که رسید            یـادگـار حـسـنـش داخـل گـودال دویــد

پا برهنه، جگرش را به سر دست گرفت            نعره‌ای زد؛ مدد از ساقی سرمست گرفت

بانگ برداشت، زبان‌ها ز سخن افتادند            کیـنـه توزان جـمـل یـاد حـسن افـتادند

دست خالی به هواداری عشق آمده بود            با لبی تشنه به غمخواری عشق آمده بود

بی‌سپر بود، ولی عـزم یـداللهی داشت            بابت زخم فدک نیت خون خواهی داشت

تیغ اگر داشت،چه درسی به جنم‌ها می‌داد            پاسـخ شـبـهـۀ صلـح پـدرش را می‌داد

لحظه‌ای کار قدم‌هاش به لرزش نکشید            هیچ کس بر سر او دست نوازش نکشید

در عوض، جای نوازش به غمش خندیدند            به غـرور پـدر بـی‌حـرمش خـنـدیـدنـد

هاتفی گفت: یتیم است، مراعات کنید!            نیزه‌ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید!

تـیـغ بیـرون ز غـلافی به تکـاپـو افتاد            عـاقـبـت قـرعه به افـتادن بـازو افـتـاد

نـوۀ فـاطـمه را از سر کـیـنه کشـتـنـد!            به همان شیـوۀ مرسوم مدیـنه کـشـتـند

نقد و بررسی